Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران اکونومیست»
2024-05-08@06:10:29 GMT

واکنش رضا کیانیان به یک نقل قول کذب

تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۹۴۳۳۱

واکنش رضا کیانیان به یک نقل قول کذب

رضا کیانیان بازیگر سینما و تئاتر با انتشار پستی در صفحه مجازی‌اش تاکید کرده است که «از دو قطبی‌گری بیزارم. همیشه سعی کردم، خودم باشم .»

این هنرمند با گله از نقل قول نادرستی که در برخی صفحات مجازی درباره درگذشت کیومرث پوراحمد از قول او منتشر شده است، نوشت: نمی دانم، ذهن های بیمار چرا حرف‌های خودشان را به دیگران نسبت می‌دهند و منتشر می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او با انتشار عکس آن جمله که بر روی آن خط کشیده بود، در ادامه نوشته است: این پست و استوری من نیست. تازه دیروز یکی از دوستانم برایم فرستاد.قبل اش به خاطرش کلی فحش خورده بودم و کلی هم برایم هورا کشیدند.

صفحه‌ی من مشخص است. آدرس دارد. گاهی بهتر است قبل از حکم دادن _ چه این طرفی و چه آن طرفی _ چند دقیقه وقت بگذاریم و راست و دروغ هر مطلبی را بفهمیم. من هر چه بخواهم بنویسم، در صفحه خودم می نویسم. نه از فحاشان می ترسم و نه هوراکشان مغرورم می کنند. سال هاست خودم را می شناسم و سعی کردم خودم باشم. آن قدر جسارت دارم حرف خودم را بزنم.

به قول دوستم حبیب احمدزاده «بلاهت داخلی و خباثت خارجی» هر دو می کوشند، فضای جامعه را دو قطبی کنند. من از هر دو ضربه خورده ام.از هر دو طرف زخمی شده ام. لشگرهای سایبری داخل و خارج در حال کارند. هر دو کارشان دروغ پردازی و شایعه پراکنی ست. از هر دو بیزارم از دروغ بیزارم و از تهمت بیزارم. از پشت هم اندازی بیزارم. از دو قطبی گری بیزارم.همیشه سعی کردم خودم باشم. راه خود را بروم. چه فحش و ناسزا نثارم شود، چه تشویق و هورا.واسلام. نامه تمام.

با هشتگ «خودت باش» و «فضای دو قطبی» این متن را رضا کیانیان منتشر کرده است.

 

منبع: خبرگزاری ایسنا برچسب ها: واکنش رضا کیانیان به حواشی فضای مجازی درگذشت کپومرث پوراحمد ، درگذشت کیومرث پوراحمد ، رضا کیانیان

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: درگذشت کیومرث پوراحمد رضا کیانیان رضا کیانیان دو قطبی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۹۴۳۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!

به گزارش همشهری آنلاین، زن ۲۷ ساله در حالی که بیان می‌کرد دیگر به آخر خط رسیده‌ام، اشک‌ریزان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: آخرین فرزند خانواده‌ای ۸ نفره هستم. در یکی از شهرک‌های اطراف مشهد و در خانواده‌ای به دنیا آمدم که از نظر اجتماعی و اقتصادی وضعیت خوبی نداشتیم.

هنوز خردسال بودم که پدرم در یک سانحه رانندگی از دنیا رفت و روزهای سخت و تلخ زندگی ما شروع شد. از آن روز به بعد مادرم در زمین‌های کشاورزی کارگری می‌کرد و زمانی که خسته و کوفته به خانه می‌رسید باید امور خانه را هم انجام می‌داد.

مادرم اگرچه سعی می‌کرد چهره خود را شاد و خندان نشان دهد ولی من می‌دانستم که چه غوغایی در روح و روانش برپاست. در همین حال برادرانم ترک تحصیل کردند تا کمک‌خرج خانواده باشند ولی هرکدام از آن‌ها هم درگیر مشکلات و گرفتاری‌های شخصی خودشان شدند و مادرم همچنان کارگری می‌کرد.

من هم که به صورت مادرزادی و از ناحیه پا دچار معلولیت جسمی بودم، اعتماد به نفس پایینی داشتم و تلاش می‌کردم از چشم دوستان و نزدیکانم دور بمانم تا مورد تمسخر قرار نگیرم. این حقارت را کاملا در مدرسه با همه وجودم احساس می‌کردم و از نگاه‌های همکلاسی هایم زجر می‌کشیدم.

فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و... بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسیش | ۲۰ بار مچ شوهرم را با زن‌های غریبه گرفتم

با این شرایط نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. با آنکه در سن نوجوانی قرار داشتم و در رویاها و آرزوهای خودم به سر می‌بردم، راهی بازار کار شدم تا حداقل مخارج خودم را تامین کنم. این‌گونه بود که در یک لباس‌فروشی در اطراف میدان ۱۷ شهریور مشهد کاری پیدا کردم و به عنوان فروشنده مشغول کار شدم.

هنوز ۲ ماه از آغاز کارم نمی‌گذشت که با آرمان آشنا شدم. وقتی دیدم پسری نسبت به من مهر می‌ورزد و جملات زیبای عاشقانه بر زبان می‌راند، شیفته او شدم چراکه محبت‌ را در او جستجو می‌کردم و به چیز دیگری نمی‌اندیشیدم. وقتی دیدم او به من که دختری معلولم توجه می‌کند، همه وجودم لبریز از عاطفه شد.

چند سال بود که با آرمان ارتباط داشتم و بیشتر روزها را با او درپارک‌ها و سینماها قرار می‌گذاشتم. وقتی خانواده آرمان در جریان این عشق خیابانی قرار گرفتند، او را از خانه طرد کردند. آرمان هم که در یک فروشگاه شاگرد بود، خانه کوچکی را در حاشیه شهر اجاره کرد و ما با همه مخالفت‌ها با یکدیگر ازدواج کردیم. اگرچه نتوانستم مانند خیلی از دختران لباس عروسی بر تن کنم و با جشن و شادی پا به خانه بخت بگذارم، اما همین که ازدواج کرده بودم از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدم.

صاحبکارم چون به بهانه‌های مختلف به فروشگاه نمی‌رفتم، مرا اخراج کرد و من برای کمک به مخارج زندگی امور مربوط به نظافت ساختمان‌ها را انجام می‌دادم.

آرمان که مصرف تفریحی مواد مخدر و سیگار را از همان اوایل جوانی شروع کرده بود، خیلی زود و بر اثر معاشرت با دوستان ناباب در حاشیه شهر به یک معتاد حرفه‌ای تبدیل شد و مرا هم آلوده کرد. با آنکه پسرم تازه به دنیا آمده بود، هر چه دو نفری کار می‌کردیم باز هم نمی‌توانستیم هزینه‌های اعتیادمان را تامین کنیم.

وقتی به چشمان زیبای فرزندم نگاه می‌کردم از خودم متنفر می‌شدم که چرا نباید غذای مناسبی بخورم و فرزندم را این‌گونه ضعیف نبینم. خیلی دلم به حال نوزاد شیرخواره‌ام می‌سوخت به همین دلیل بارها تصمیم گرفتم از چنگ این هیولای سفید (شیشه) فرارکنم ولی مانند کبوتری خانگی دوباره بر بام مواد افیونی لانه می‌ساختم و روزهای نکبت‌بار را تکرار می‌کردم و نابودی آینده‌ام را به چشم می‌دیدم. این بود که به کلانتری آمدم تا شاید راهی برای نجات خودم بیابم.

با دستور ویژه سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) راهکارهای قانونی و اقدامات روان‎شناختی برای نجات زن جوان از منجلاب اعتیاد در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

کد خبر 850279 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم اعتیاد - مواد مخدر خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • حاشیه‌ها «لایه‌های دروغ» را به «تاوان» رساند؟
  • نجاتم دهید، دیگر به پایان خط رسیده‌ام!
  • اسفندیار: هیچ رقیبی برای خودم نمی‌بینم
  • حاج‌کناری: در استانم غریبم؛ کاری کردند خودم نیایم
  • بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم
  • برای نجات خودم شوهرم را کشتم
  • متهم به قتل: برای نجات خودم شوهـرم را کشتم
  • بنگاه دروغ پراکنی انگلیس
  • می‌ترسم جنگ تمام شود و این زندگی ادامه داشته باشد!
  • تاثیر مخرب دروغگویی بر سلامت مغز